ایستگاهی قبل از آن دنیا !

راستش اول می ترسیدیم، ولی مجتبی که زیاد به این مدل مسائل فکر میکنه جو گیر شد و رفت …! من هم دنبالش ، فضایش سنگین بود در ابتدا دیوارهایی سرد که شاهد مرگ خیلیها بودند، شاید اینجا هم یکی از چند جای انگشت شماریست که با همه به یک صورت رفتار می شود، مهم نیست که چه کسی باشی ، به هر حال باید رویت آب برزیند و بروی سنگ بخوابی … مهم نیست که چه کرده ای خوب بوده ای یا بد ….

راستش فکر کنم خیلی از شما هم مثل من از این فضا می ترسید، هر چند که الان برای من عادی شده است ولی در کل برای بار اول حسی در انسان ایجاد می شود که گفتنش کمی سخت است . اتاق خوابی که حداکثر وسیله پذیراییش دو تخت سنگی است و دیگر هیچ ! نمی خواهم کسی را ناراحت کنم ولی فکر کنم که خیلی ها این نقطه از حضور فیزیکی در این دنیا را ندیده باشند! نمی دانم دیگر چه بگویم ، وقتی یاد صحنه های گذشته می افتم دلم می گیرد و با خود در گوشی نجوا می کنم که روزی من هم باید از این معبر گذر کنم ، حالا چه خوب باشم چه بد برای ان کارگر فرقی نمیکند ، تضاد طبقاتی وجود ندارد و کسی نمی گوید که اگر پسر فلان کسک هستی برایت آب گرم استفاده می کنم ! فکر کنم همه چیز گویا باشد …

——————————————-

لنگ نویس:

1-این تصاویر را چند ماه پیش گرفتیم ، در روزی تلخ !

2- فکر کنم این پست هم یکی از عجیب غریب ترین پست های من باشد!

3- یادم رفت که بگم اینجا غسالخانه یا همان مردشور خانه باغ رضوان {همان بهشت زهرای تهرانی ها} رشت است.

با سپاس کاوه گیــــلانی

این روزها تلخ و شیرین که پیتکو پیتکو کنان می رود!

پاییز هم به هر جان کندنی بود خودش را رساند تا دوباره در دل نجوا کنم که پاییز رفیق خوبم نارنجی محبوبم… وقتی با ترس و لرز نگاهی به گذشته نه چندان دور می اندازم می بینم که همه چیز اتفاق افتاده به جز چیزهایی که من انتظارش را می کشیدم! بعضی اوقات هم خودم از این همه پوست کلفتی خودم خنده ام می گیرد ! نمی دانم دست به مهره شده اید در شطرنج یا نه؟! اگر شده اید تا به حال شده از یک حریف زرت و زورت ببازید و باز هم تاکید کنید که دست دیگر هم بازی کنیم ؟! الان چهار سال من دارم شطرنج بازی می کنم ولی هر دفعه به یک روش مات می شوم، هرچند که الان بازی گر متوسطی شدم ولی خوب هنوز هم نمی توانم یک دست از این زندگی بگیرم، حتی چند بار کیش دادم ولی نشد که نشد! امسال در تدارک شیوه جدیدی هستم که شاید بشود این حریف چموش را مات کرد!

راستش خیلی وقت بود از چیزی ننوشته بودم که بیانگر احساسات باشد، دلم تنگ شده برای دردسر های شیرین آن دوران نه چندان دور، دلم گواهی می دهد که روزهای خوشی در راه است، هرچند اگر هم نبود مهم نیست، زندگی در هر شرایطی ستودنی است !

هر لحظه با من باش، در روح من جاری

تکرار شو در من در خواب و بیداری

گهواره ی مهتاب شب خواب می بیند

که از چشای تو اندوه می چیند

هر ماجرا شیرین، هر روز رویایی

بی تو همه کابوس، کابوس تنهایی

هر لحظه با من باش در انزوای من

تا آخر قصه تا ماجرای من

تکرار شو شاید ما سهم هم باشیم

شاید به جرم عشق ما متهم باشیم

تا در حضور تو آشفته ی خویشم

در سفره ی عشقت درویش درویشم

در باد میلرزد گهواره ی مهتاب

در بزم خورشیدی، این سفره را دریاب

انگور مهمان کن در بزم نان عشق

هر لحظه با من باش تا امتحان عشق

—————————————————————

لنگ نویس:

1- ترانه بالا، علیرضا شهاب خونده ولی شاعرش نمی دونم کیه !

2- کامنت ها رو به زودی جواب میدم، به بزرگی خودتون ببخشید که دیر به دیر جواب می دم!

3- اصولا مسخره گرفتن آب و هوا فقط یک خروجی داره ، اون هم تبدیل شدن به موش آب کشیده است! دیروز شدم موش اب کشیده چون فکر نمی کردم آسمون اون طوری غضب کنه!

4- فکر کنم خبر های خوبی در راه باشه، داشتن امید در بدترین شرایط از سخت تر شدن سختی ها جلوگیری میکنه.

5- این پیتکو پیتکو رو هم یه بچه صبح داشت توی راه روی اداره میگفت!

با سپاس کاوه گیــــلانی

پیدایش کاراته

حرف های خودمانی

در راستای تغییرات اساسی و به قولی بنیادی و نیز در امتداد شکوفایی استعداد های نهفته و نشکفته بعد از شروع گردآوری و نشر مطالب گیلان شناسی مطالبی در باب ورزشهای رزمی {از هر ولایتی}نیز منتشر خواهم کرد، این بنده سراپا تقصیر قبل از اینکه به ورزش شیرین و مفرح جودو روی بیاورم بوکس را برای مدتی مزه مزه کردم ولی خیلی قبل تر از آن یعنی در زمانی که به لواشک می گفتم لحاف دشک ، خیر سرم کاراته کار بودم و چند صباحی دست و پایی پرت می کردم {یادم باشد خاطره ای از آن دوران برایتان نقل کنم} و به نوعی از دوران کودکی در جو بروسلی بودم {هر چند که داش بروس ما چینی بود} در بین کتاب های قدیمی چند کتاب هم در مورد کاراته دارم که یکی از جالبترین کتاب های موجود در قفسه کتابخانه اتاقم کتاب بزرگان کاراته است ، شاید کم و بیش اگر شنیده باشید ورزش کاراته دارای سبک های متعددی که هر کدام برای خود حکایتی دارد که خواندنش خالی از لطف نیست، از کیوکوشین {ناز ترین و خشن ترین سبک کاراته به نظر من} و استاد ایاما {فیلم زندگی ایاما توسط صدا وسیما ایران هم پخش شده} یا گوگن یاماگوشی که سبک گوجوریو را با شیوه ای نوین عرضه کرد و … به هر حال این بخش را به خاطر احترام به ورزش دوران کودکی با کاراته شروع می کنم . راستش نکته اساسی دیگری هم که باید یاد آور شوم، گیلان به نوعی پایتخت کاراته ایران هم هست ، چون بیشتر قهرمانان این ورزش گیلانی هستند!

پیدایش کاراته نوین

اوایل قرن بیستم بود که یک گروه از استادان اوکیناوائی الاصل به نام های گی چین فوناگوشی، کنوامابوی، موتوبو، چوموهاناشیرو، شین کو ماتایوشی و شین پان شیروما در آن دوره نهضت کاراته را در ژاپن به امید به دست گرفتن هویت ملی از انجمن هنرهای رزمی ژاپن براه انداختند. در اواسط سال های 1930 فقط وقتی که اصلاحاتی روی آن انجام گرفت به وسیله ی دولت ژاپن مورد قبول قرار گرفت و متعاقباً ترقی کرد.

بوتوکوکای (انجمن هنرهای رزمی ژاپن) در سال 1895 تأسیس شد. این انجمن به وسیله ی بهترین هنرمندان رزمی ژاپن اداره می شد.

آموزش به ترتیب از کندو، جودو، ناگی ناتادو درجه بندی گردید و همچنین مقدمه راه های نظامی فلسفه بوشیدو. علاوه بر این بوتوکوکای روی اهمیت آموزش هنرهای نظامی در سیستم کلی آموزش و پرورش تأکید بسیار داشت.

بعد از مذاکره با بوتوکوکای و بعد از نمایش های عمومی و خصوصی استادان کاراته ترتیبی دادند تا بوتوکوکای معیاری برای پذیرش کاراته در داخل برنامه های خود تدوین کند.

استادان اوکیناوایی در ژاپن ابتدا رسماً در موارد زیر توافق کردند: کاراته می بایست گروه های مختلف خود را متحد کند. گروه های کاراته می بایست لباس متحدالشکلی برای خود برگزینند و مواد و استاندارهایی برای امتحان، میزان کارایی در نظر بگیرند و قالب های رقابیت را سازمان دهند مانند آنچه در کندو و جودو هست. استادان همچون مأبونی و فوناگوشی کارها را به انجام رساندند و کاراته در بوتوکوکای پذیرفته شد. از طریق نفوذ این سازمان کاراته در ژاپن شروع به رشد و شکوفایی کرد. در طی این مدت یک شاخه از انجمن در ناهااوکیناوا تأسیس شد. در آنجا هنرهای کندو و جودو به همراه کاراته به وسیله چوجون میاگی بنیانگذار گوجوریو تعلیم داده می شد.

در ژاپن وقتی بوتوکوکای خطوط کلی خود را بر طبق بوشیدو قرار داد، بیش از آنچه که در اوکیناوا در اصل شناخته شده بود وضعیت نظامی به خود گرفت. با چنین ابداع و نوآوری چهار سبک اصلی کاراته شکل گرفتند. وادوریو، شیتوریو، شوتوکان و گوجوریو.

در مدت کوتاهی بعد از اینکه ژاپن در سال 1945 بدون قید و شرط تسلیم نیروهای بیگانه شد. ژنرال مک آرتور قانون ممنوعیت هر گونه مؤسسه ای را که از نظر نیروهای خارجی ریشه ای در نظامی گرایی داشته به اجرا گذارد و بوتوکوکای در سر این لیست قرار گرفت و تعطیل شد.

بوتوکوکای در سال 1949 دوباره تأسیس شد. ار آنجائیکه ساختمان اصلی و اولیه ی آن به وسیله ی ارتش ششم در اشغال باقی مانده بود، مجبور به اقامت در جای دیگری شد. امروزه این سازمان که در گسترش کاراته بسیار مفید بوده مانند دوران قبل از جنگ در استفاده ی عموم نیست. بوتوکوکای هم اکنون میزبان گروه های مختلف مانند ای آی دو، کندو، جودو، کاراته، جوجیتسو است.

کاراته ابتدا در سال 1927 در هاوایی به وسیله ی یکی از استادان پیشرو اوکیناوا به نام کنتسویابو معرفی شد. هنر رزمی کاراته اوکیناوایی راه خود را به آمریکای شمالی از طریق کارکنان آمریکایی در مراجعه به زادگاهشان بعد از اقامت در اوکیناوا در طی و بعد جنگ دوم جهانی باز کرد.

ادامه دارد…

——————————————————–

لنگ نویس:

1- منبع  بزرگان کاراته (هنر کاراته را بهتر بشناسیم)، مؤلف و گردآورنده کتاب استاد احد تن زاده

2- امیدوارم که بقیه دوستان وبلاگستان هم کم کم از حس و حال نوشتن مطالب تکراری بیرون بیان و یه تکونی بدن به خودشون و مطالبی منتشر کنن که کمتر بهش پرداخته شده .

3- چه می کنه این آرش ! {با صدای عادل فردوسی پور} این هم تحولات صورتی {آرش} فوق العاده است !

4- زندگی در هر شرایطی ستودنی است !

5- فکر کنم تعداد پست ها در طول ماه پایین بیاد چون جمع آوری مطلب تخصصی کمی دردسر داره چون باید اطمینان داشته باشی که اشتباه نمی کنی . به هر حال اگه جایی اشتباهی دیدید خوشحال میشم توی نظرات متذکر بشید.

6- فکر کنم این مطالب توی ویکی نباشه، اگر عمری به دنیا بود ویکی رو هم پربار تر می کنیم 😉

7-گویا سالومه شایگان در غیبت کبری به سر می برد!

8- اولین مطلب ورزشی من در وبلاگستان !

با سپاس کاوه گیـــــلانی