نخبه ها و سربازی!

دیروز یکی از دوستان قدیمی ام رو دیدم، اسمش مجتبی است و بچه خیلی فعالیه، چند سال پیش روی یه ربات امدادگر کار کرده بود و توی خوارزمی در استان مقام آورده بود ولی در کشوری توفیقی کسب نکرده بود. تا اینکه درسش تموم شد و به خاطر فرار از سربازی تصمیم گرفت وسیله ای جدید اختراع کنه، بعد از تلاش خیلی زیاد وسیله رو ساخت، (جزییات وسیله زیاد مهم نیست ، فقط تا همین حد که یه وسیله امنیتی بود) بنده خدا چند ماه واقعا مثل … کار کرد و مطالعه کرد و بالاخره ساخت!

همون طور که گفتم مجتبی رو دیروز دیدم و تعجب کردم! تعجبم از چی بود!؟

صحبت های من و مجتبی دیروز، خیابان رودباری، ساعت 8 شب!

من: سلام ره، خوبی ؟! ( چالاپ چولوپ)

مجتبی: مرسی، (با خنده همیشگی).

من: چرا کچل کردی ؟!

مجتبی: باید برم سربازی!

من: چـــــــــــی؟

مجتبی: خندید!

من: یعنی چی ؟ مگه طرحت رو ثبت نکردی؟

مجتبی: آره، ولی قانون عوض شد توی این چند ماه!

من: یعنی چی اون وقت (به یاد مهران مدیری)

مجتبی: هیچی، اگه تا هفت ماه پیش طرح رو می دادم الان کارت معافی توی جیبم بود ولی الان نه! مجلس تصویب کرده که باید یه طرح از نیروی انتظامی یا ارتش یا سپاه باشه تازه نه تنها پولی نمی دن بلکه اگه طرح رو تموم نکنی باید بری سربازی گفتم مگه چیزم خله که این کار رو بکنم!

من: مغموم و عصبی!

مجتبی: تو چیکار می کنی ؟

من: خاک تو سرم، دارم بازم درس می خونم!

مجتبی: تو هم طرح داشتی که…

من: بیخیال فعلا درس!

خلاصه یه کم گفتگو و صحبت و بالا و پایین خداحافظی کردیم و رفتیم پی زندگی خودمون.

مجتبی دوم اردیبهشت داره اعزام میشه یزد! به هر حال فکر کنم حیفه که این انگیزه از جوون ها گرفته بشه، حداقل به زور سربازی یه اختراعی می کردن ولی حالا…

با سپاس کاوه گیــــــلانی