برنج محصولی بارنج!

چند روز پیش داشتم از دانشکده کشاورزی رد میشدم که دیدم کارگر ها مشغول شخم زدن بیجار هستند، دیدم چه موضوعی بهتر و از این مسئله که در مورد برنج بنویسم، من از پدری رشتی و مادری آستانه ای متولد شدم و چون دایی های من خود کشاورز هستند چند سال پیش من تجربه عملی چند مرحله داشت و برداشت را داشتم.پس با من باشید تا ببینید که این برنج چه زحمتی داره…

برنج از واژه بارنج یعنی با رنج وزحمت گرفته شده، بارنج به مرور زمان و درگویش مردم برنج در بعضی از قسمت ها به بَج یا ِبج تبدیل شده.

جایی که برنج را می کارند برنجزار را می توان بجار= ِبج+آر هم گفت، که در گیلکی به جایی که برنج می کارند بجار می گویند و چون کسره می تواند به (ی) تبدیل شود گاه بیجار هم گویند.

برنج با پوسته را شلتوک گویند، بوته ای که شلتوک روی آن است شالی نام دارد، پس به محل کاشت شالی، شالیزار گویند.زمین بیجار به دلیل رطوبت زیاد همیشه گلی و آبگیر است و برای اینکه آب داخل بیجار باقی بماند هرسال اسفند تا فروردین حاشیه بیجار را کرت بندی کرده و تمیز می کنند و در اصطلاح مرز می کنند یعنی مرز کرتها ار مشخص می کنند و رویش ار حسابی گل مالی می کنند تا آب فرار نکند.

فروردین خزانه می گیرند، به نشاها در گیلکی توم گویند و به جایی که توم به عمل می آید توم بجار یا توم بیجار گویند. بیجار را فروردین شخم می زنند و بعد آن شخم سطحی که گل کاملا دوغی شود تا برای نشاکاری آماده شود.

به شخم اول که عمیق است پرکنی(عمیق کندن) و به شخم سطحی دوم دوکله (شخم دوم) گویند. پس از دوغی شدن گل ها، باوسیله ای به نام کاول عملی را انجام می دهند که در اصطلاح به آن کاول زدن می گویند، زمین را کاملا صاف و هموار می کنند و روی آن را هم با ماله مخصوص (که معمولا تریلر یا اسب متصل است) می کشند که به آن پیش کاول گویند. گاه هر دوکار را با هم انجام داده که مه باز هم پیش کاول گویند!

پس از کاول زدن نوبت نشاکاری می رسد، نشاکارها که بیشتر خانم هستند شروع بع نشا می کنند به نشاستن یکی از سخت ترین مراحل کاشت برنج است که کاری جانکاه است، چرا که باید کیلومتر ها از کمر خم شده و پشت پشت (عقب عقب)راه رفت. بماند که در همه موارد بالا گل عضوی جداناشدنی از بدن کشاورز می شود.

267273_orig.jpg

ده روز که از نشاستن که گذشت موقع وجین است، وجین همان ویجین گیلکی است که به چیدن علف های هرز می گویند، این بار هم کشاورز ها کمر را خم کرده ولی جلو جلو کیلومتر ها راه رفته و علف های هرز را جمع آوری می کنند. ده روز بعد از وجین که گذشت باز هم وجین انجام می شود ولی این بار اسم این مرحله دوآره(دوباره) است!تفاوت وجین با دوباره در ارتفاع ساقه های برنج است چون ساقه ها بلند شده و به شدت صورت را آزار می دهند در ضمن گل هم که جای خودش است!

مرحله داشت سه ماه طول می کشد، معمولا مرحله برداشت مرداد ماه یا شهریور ماه است (بستگی به رقم برنج دارد). هوا بسیار گرم وسوزان است، برنجها خسته از بار خوشه و زرد رنگ کمر خم کرده اند. به عمل بریدن برنج ها برنج بینی گویند، هر مشته برنج را با ابزاری کوچکتر از داس که به آن دهره گویند می برند. هر دوازده مشته را یک درز گویند، درزها با بستی به نام پیچ که از کلوش(همان کاه) بسته می شوند و به تل انبار (انبار برنج) انتقال داده می شوند.

06aq.jpg

خرمن کردن با خرمن کوب دنیایی دارد. دنیای پر از خاک و گردو غبار …شلتوک ها از بوته جدا شده و به خشک کن حمل می شوند، اگر خشک کن با هیزم و دود باشد برنج دودی می شود(من عاشق برنج دودی هستم) وگرنه برنج معمولی است پس از این مرجله در کارخانه برنج کوبی پوست کنی شلتوک صورت می گیرد، البته در قدیم پدران ما با وسیله ای به نام پاتنگ این کار را انجام می دادند که فوق العاده سخت بود.

اکنون برنج سفید آماده است که طبخ شود، از انواع برنج های گیلان می توان : صدری، بینام، هاشمی، حسن سرایی، چمپا، خزر و … نام برد.

امیدوارم که هنگام خوردن برنج در وعده های غذایی همیشه به یاد آن کشاورزان زحمتکش باشید…

به قول دوستی :

کار گیلان سخته/برنج گیلان مفته

راستی نکته جالب در دوران نه چندان دور تمام وعده ای غذایی مردم گیلان برنج بود حتی صبحانه، مادر بزرگ من برنج کته را با چای شیرین می خورد(خدا بیامرزدش).

————————————————————–

پانویس:

1- من وجین، برنج بینی و خرمنکوب کردن را تجربه کردم، رفتن در آب داغ بیجار و قدم ردن در گل گرم خاطره ایست که هیچ وقت فراموش نمی کنم.

2- باز هم از همین جا دست همه کشاورزان را می بوسم.

3- در ضمن اگه دستور طبخ غذای گیلانی رو هم دوست دشته باشین براتون میذارم (من خودم خیلی شکم پرستم دست پختم هم بد نیست)

با سپاس کاوه گیــــــلانی

23 پاسخ

  1. اون یکی همشهریتونم قرار بود دستور تبخ بزاره نذاشت
    حالا ناراحت نباش من جور اون رو هم میکشم ولی خودت مبخوای بپزی؟ کی بو حالا بگو اول برم حالش رو بگیرم که باعث شد دو مسئله پیش بیا : 1- ناراحتی شیخ عزیز 2- بد قولیش که باعث شد فکر کنی همه گیلک ها بد قولن!

  2. شعار انتخاباتی جدی ترین کاندیدای مجلس تو شهرما اینه که تغییر کاربری زمین را ممکن می‌کنه و متاسفانه با این کار همین چندتا شالیزار هم نابود می‌شن و می‌رن و ما هم مجور می‌شیم از برنج مزخرف تایلندی استفاده کنیم!
    درود
    خوشحالم که به لابدان سرزدی، اهل کجایی ای کاش می گفتی، تا الان دو تا گیلانی تو ورد پرس پیدا کردم، یکی خودم یکی هم گجمو. من رو بکشی برنج تایلندی نمی خورم. به قول خودمون خووش بمویی به لابدان

  3. درسته كه خيلي زحمت داره ولي من امسال با نرخ 2000 تومان براي هر كيلو برنج خريدم ! فكر كنم نتيجه زحماتشون را خوب ميگيرن !
    خودتون هم برنجكاري دارين ؟
    راستي رضا عظيمي هم پاسختان را داده !
    درود
    متاسفانه خانم محتشمی کشاورز ها به دلیل بدهکاری پیش فروش می کنن و معمولا شلتوک رو میفروشن اون هم به قیمت 500 تومان و حتی کمتر ولی … امان از واسطه ها…

    آره ما هم می کاریم ولی نه خودمون دایی جان ناپلئونم میکاره و من هم نقش حمل کننده را بازی می کنم البته خوردن هم که …!

  4. اصلیت گیلانی هستم ولی دو سه نسلی می‌شه که تو نوشهر زندگی می‌کنیم. پس باید گفت نوشهری‌ام!
    ولی خب دیگه …. :‌)
    گیلانی قهرمان، خووش بموویی به لابدان

  5. شمالی ها اغلب زیاد غذا می خورند و به غذایشان اهمیت زیادی می دهند ، به این کار شکم پرستی می گویند. بعضی از شمالی ها فقط می روند شمال و حاصل دسترنج قوم و خویشان خود بار وانت می کنند و می آورند اینجا پول به جیب می زنند، به این کار دلالی می گویند. بعضی از شمالی ها بعدش می ایند از کاری که دیگران می کنند حرف می زنند وکارهایی که قبلا خودشان انجام دادند را تعریف می کنند، به این کار فخر فروشی می گویند. برخی ها فکر می کنند خدا سخت ترین کارهای دنیا را روی دوش آن ها گذاشته، به این کار کولی بازی می گویند. بعضی ها می روند در وبلاگ بعضی خانم ها به بعضی ها می گویند نوازنده سازهای ناکوک ، به این کار بی انصافی می گویند. برخی هم می ایند اینجا از این اراجیف می نویسند، به این کار هم روده درازی می گویند.
    آوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو(تعجب)
    وقت کردی یه نگاه به روده خودت بنداز، در مورد شکم پرستی باید بگم خوب چون دسپختمون خوبه و شکم پرستیم، در مورد دسته دوم شناختی ندارم ولی این هم به خاطر زرنگیه، مگه کسی به آذری های عزیز میگه بالای چششون ابرو تمام ایران رو دارند میگیرند حالا این بنده های خدا دوکیلو برنج فروختن دیگه.خوب اون یکی هم میشه اعتماد به نفس آدم باید بگه از کارهای خوبش ، تو هم می تونی بگو، چه ایرادی داره، این کولی بازی هم که کار خودته، خداییش سازت ناکوکه دیگه گیر نده، اراجیف زشته زشته زشته! بگو حرف دل، همین. !

  6. سلام

    آره راستی میگی واقعا کار پر زحمتی یکی از دانشجوهای کشاورزی که برای طرحش برنج کاشته بود می گفت که می خواد برای کم کردن هزینه های کار بعضی از این موارد رو خودش انجام بده اما با این که جوان قدرتمندی بود به قول معروف اگه یه مشت به زنه به گاو ، گاو می میره اما زمانی که 2/3 ساعتی تو هر یک از مرحله ها کار کرد کم آورد ورفت پی کار گر .
    می دونید مشکل کشاورزهای ما چیه ، اینکه نمی خوان خودشون با شرایط موجود وفق بدن وبرای اینکه ضرر و زیان شونو جبران کن و چرخ زندگی شون بچرخه میرن دنبال فروش و اومدن به شهر مثلا من با بعضی از اونها که صحبت میکردم برای اینکه چرا از رقمهای پرمحصول برنج استفاده نمی کنید در جواب می گفتند که اون برنجها قوت نداره ویا اینکه چرا کشت دوم روی زمین انجام نمی دین میگن که زمین قدرت خودش رو از دست میده یا اینکه کمتر از ماشین آلات جدید برای داشت کاشت و برداشت استفاده می کنن حالا بر عکس گیلان مازندران هم چند محصولین هم از ماشین آلات جدید استفاده می کنن هم ماشین آلات کشاورزی رو زیر قیمت تولید می کنن بردا شت از زمینهای کشاورزی گیلانی ها رو انجام میدن البته با کمپاین هاشون -زمین کشاورزی گیلانی ها رو میکارن – زمینهارو می خرن ………..
    حالا ما چی برعکس زمین ها رو می فروشیم و کشاورزان پدر ما برای پسران کشاورز خود ماشین میخرند وآنها نیز می شوند راننده و مسافر کشی می کنند.
    لازم بگم که این مواردی رو که نوشتم خودم دیدم و با بعضی از اونها صحبت کردم ، حالا چرا باید 500 بفروشن و چرا ما باید 2000 بخریم بماند.
    در پناه خدا
    خوب آره ولی مدیریت کلاه هم مهمه و سرمایه های تزریق شده، در مورد مازندرانی ها هم باید بگم که آملی ها زمین های خودشون رو به تهرانی ها فروختند و رفتند و تجهیزات خریدندو میان گیلان… قدیم اینجا یه امام جمعه داشت که می گفت کشاورزا زمین هاتون رو ندین این آملی ها بکارن چون اینها مثل اسراییلی ها میمونن… و حالا میبینیم که حق داشت…
    در مورد چرا 500 چرا 2000 باید بگم که اقتصاد در گیلان فلجه و کشاورز راهی نداره جز اینکه …
    من کشاورزهایی رو دیدم که آخر های تابستون همون گدابهار نون بربری رو نسیه می خریدن…

  7. من یک رگم شمالیه وبرنج فوق العاده دوست دارم تا چند سال پیش شام هم برنج میخوردم اما حالا برای اینکه چاق نشم مجبوری ترک کردم.
    گرما مرداد ماه آدم رو در شمال خفه میکنه به نظر من اونا زحمت میکشن در ضمن اونا در این راه سلامتیشون رو تا حدی به خطر میندازن بخصوص خانم ها …
    هر که نان عمل خویش خورد

  8. منم یه جورایی رشتی حساب میشم 🙂
    اون قضیه دستور غذا رو خیلی جدی بگیر. واقعا کار خوبیه.
    تی بلا میسر بخووره ایلاهی! در مورد دستور پخت غذا به روی چشم ولی امیدوارم که خانمم نخونه چون آینده … 😀

  9. سلام
    همینکه کسانی یادی از این زحمتکشان میکنند جای شکرش باقی است
    منتظر نقاشی ها بودیم که سر از گیلک و برنج در اوردین !
    نقاشی هم به روی چشم، البته نقاشی که گفتم نیست چون من نه اصلا و نه فرعا نقاش نیستم برای شوخی و دور هم بودن خط خطی می کنم ، در ضمن سپاس از اینکه به من سر زدی و من هم لینکت می کنم.

  10. من لینکت کردم .

  11. شما چند کیلویی هستی حالا؟!
    در کل 80 کیلویی و لی واسه مسابقات 81 ! 😀

  12. آوووووووووووووووووووووووو… (به تبعیت از کاوه!!)
    مرسی از بابت پست آموزنده ات که هم کلی چیز یاد گرفتیم و هم آموختیم که برنج با رنج چه نسبت جالبی داره. در پاسخ به DESERTER باید گفت حتی اگه شمالی ها شکم پرست باشن هم حق دارن چون غذای شمالی واقعا خوشمزه ست مخصوصا واسه کسی که اهل اونجا نباشه چه برسه به خودشون!
    در ضمن یه تذکر املایی به شیخ الشیوخ دوست داشتنی و بسیار باحال: یا شیخ، اونی که نوشتی غلطه، «طبخ» درستشه نه تبخ نادرالدین جون!
    درود به برادر وردپرسی
    خواهش می کنم لطف داری، رضا عظیمی هم که اسمش رو گذاشتم نوازنده ساز های ناکوک! در مورد غذاهای گیلانی هم حتما پست میذارم تا این جوون بفهمه که چرا ما شکم پرستیم، هر چند خودت یک دلیل آوردی، دمت گرم و این رو هم به با لهجه سعی کن بخونی «هموطن قهرمان، خووش بمویی به لابدان» بدرود

  13. یه چیز دیگه: عکسایی که گذاشتی بسیار قشنگ بودن… رفتیم تو خاطرات سال های دور که سعادت یاری کرده بود و سفری رفته بودیم اون طرفا (مرسی)
    خوشحالم که خاطراتی رو زنده کردم!امیدوارم دوباره بیای اینورا

  14. بسیار عالی اولین مرتبه بود که به اینجا اومدم.
    واقعاً برنج به رنج حاصل میشه. و نمایی از زندگی کاشت و داشت و در نهایت برداشت.
    خدا مادر بزرگ همه ما ها را بیامرزه، و همچنین مادر بزرگ شما دوست بزرگوار
    چه غذاهایی می تونید آموزش بدید؟
    چند تا نام ببرید یک رو انتخاب کنیم.
    خوش اومدی، نظرت جالب بود و واقعا هم همین طوره کاشت… خدا همه رفتگان رو بیامرزه، در مورد آموزش غذا هم باید تنوع غذایی زیاده و مطمئن باش برای اینکه روی این رضا عظیمی رو کم کنم تا بفهمه که گیلان فقط باقالی قاتوق رو نداره همه غذا ها رو میذارم، از باقالی قاتوق هم شروع می کنم، سیروابیج، سیرقلیه، فسنجان، مرغ ترش، ترش تره، و… وای گرسنه ام شد! 😀

  15. خیلی قبل تر ازآن که شما قصد روشنگری عوام در ذهن داشته باشید فرق محمد واقعی را با محمد آخوندی فهمیده بودم و البته نه به سبب مطالعه مقالات سلمان رشدی مانند… 🙂 ترک ها زرنگ تر از این حرف ها هستند.

    در مورد دستپخت شمالی ها باید بگم من که اصلا نمی پسندم، حالا بقیه خوششون میاد نمی دونم واقعا علتش چیه..مزاج شما شمالیا خیلی یبسه خداییش…یه بار باقالی قاتوقتون رو خوردم واسه همیشه موضعم درباره غذاهاتون مشخص شد.
    در مورد زرنگ باید خدمتت عرض کنم که کلک رشتی زبان زد خاص و عامه داش رضا، در مورد باقالی قاتوق هم باید بگم که تو اولین و آخرین نفری نیستی که این طوری میشی ، اینقدر گوشت و مرغ خوردی تا یه غذای متفاوت می خوری معدت تعجب میکنه!:D

  16. سلام
    من با شما تو وبلاگ های رضا عظیمی و شیخ خودمون آشنا شدم و خوشحالم که بهم سر می زنین. با اجاز ه لینک می کنم.
    اجازه ما هم دست شماست، خوشحال شدم، ما هم میلینکیم!

  17. خیلی دوست دارم یه بار مثل خانوم ها تو زمین کار کنم.من همسرم شمالیه ولی نه خوده خوده شمال! هر وقت با هم می خوایم به یکی از شهرای گیلان بریم همش با حسرت به زمین های برنج نگاه می کنم.از بوی برنج هم خیلی خوشم میاد.ولی واقعن کار سختیه ها
    در بعض از کار ها دوست داشت کافی نیست، خیلی از کشاورز ها کارشون رو دوست ندارند چون واقعا طاقت فرساست به هر حال امیدوارم به روز بتونین آستین ها رو بالا زده و پاتون رو توی شالیزار بذارین مریم خانم.

  18. با درودهای فراوان
    چقدر خوشحال شدم که تونستم وبلاگتون رو ببینم و این مطلب زیبا رو از برنجکاری گیلان خوندم و خصوصا این عکسای زیبا…
    مادر و پدر من گیلانین و خودم تهران بدنیا اومدم اما خودمو گیلانی میدونم و به این مسئله افتخار میکنم چون وقتی مادر بزرگ و پدربزرگم زنده بودند تمام تابستانها و تعطیلات رو در باغها و شالیزارهای زیبای اونا گذروندم و اونجا یاد گرفتم که طبیعت چقدر میتونه زیبا و مهربان باشه… با گیلانیها مهربانی و مهمان نوازی و شادی و عشق رو آموختم و البته از نزدیک زحمتی که برای به عمل آوردن برنج میکشن دیدم … همیشه از ینکه این دولت و حکومت نادان از این کار پرزحمت حمایت لازم رو نمیکنه و برنج بی کیفیت وارد میکنه ناراحت بوده ام … اما از اول امسال که واردات برنج قطع شد و تازه قیمت واقعی برنج داره خودشو نشون میده و تهروونیهای مفت خور دارن میفهمن که برنج ایرانی چی بوده و قدرشو ندونستن خیلی خوشحالم! … تا این دولت و مردم باشن که قدر اونچه داشتن بدونن! و اونوقتی که باید از کشاورز حمایت میکردن تا به کارش ادامه بده و از بدهکاری و درآمد کم مجبور نشه زمینشو بفروشه و کارشو عوض کنه و به شهر بره، اینکارو نکردن، حالا بکشن…! امیدوارم برنج به کیلویی 8000 تومان هم برسه تا خوب قدرشو بدونن!
    باز هم از این پست خوب شما سپاسگزارم.

  19. […] این روزها ، روزهای سختی برای کشاورزای گیلانیه ، این مطلب قدیمی از خودم رو در مورد مراحل کاشت برنج بخونید و […]

  20. salam mer30 az in hame chizaye khob man ye soal daram reshtam keshavarziee ostadam gofte beram donbale javabe in soal ke chera berenjo nesha mikonan? khahesh mikonam komakam konin koli nomre dare

  21. salam man daneshjoee keshavarziam ostadam gofte beram kashf konam ke chera berenjo nesha mikonan? toro khoda komak konin koli nomre dare

  22. سلام خیلی ممنون که ای مطالب خوب شیمی سایت مین بنن اگر محبت بکونین دستور پختشونم بنین هم امره محبت بوتی و هم خدمتی به فرهنگ گیلان عزیز

  23. سلام سایتتون عالیه ممنون که غبار از فرهنگ گیلان روفتین ، فقط لطف کنید و به عهد خودتون مبنی بر اینکه اگر کسی بخواد دستور پخت غذاها رو میزارید وفا کنید و دستورشون رو بزارید مثل شش انداز خیار ، شش انداز کدو حلوایی و ….ممنون و سپاسگزارم بلامیسر همشهری

بیان دیدگاه