در لنگ نویس این پست از آرش و فواد خواسته بودم که در باره معجزه خاموش مطلبی بنویسند که فواد قول داد بعد از انتشار رسمی آلبوم خواهد نوشت ولی آرش {پلنگ صورتی} در یک عملیات انتحاری و انفجاری مطلبی نوشت و از من خواست که در لابدان منتشر کنم، راستش این امر که چرا آرش تصمیم گرفت مطلبش را در لابدان منتشر کند بر من هم پوشیده است ولی جا دارد که همین جا از وا به خاطر این لطف تشکر کنم.من هم به زودی مطلبم را در مورد داریوش خواهم نوشت. راستش شاید خواندن این مطلب به مزاج بعضی از دوستان خوش نیاید ولی فکرکنم حق با آرش باشد، به هر حال من سخن کوتاه می کنم و دعوتتان می کنم تا مقاله زیر را به قلم آرش {پلنگ صورتی} بخوانید
مقالهیی که میخوانید بهسفارش دوست نازنینم کاوه گیلانی نوشته شده است. مقالهی حاضر حاصل نگاهِ آرش (صورتی) به این آلبوم است و انتشار آن در لابدان لزوما مبیّن نظرات شخصی کاوه گیلانی نیست. بدیهیست که باب گفتگو در مورد این آلبوم و مقالهی حاضر باز است و بهویژه از مخالفان این نقد دعوت میشود دلایل خود را با احترام بهروح آزادیبیان، در ردِّ نظرات نویسنده مطرح کنند.
• چند هفتهیی از انتشار معجزهی خاموش، آلبوم تازهی داریوش اقبالی، هنرمند بزرگ و محبوب میهنمان میگذرد. در این مدّت اکثرا شاهد ذوقزدگی هواداران پرشور او بودهایم و این استقبال پرشور، البته طبیعیست چرا که داریوش یکی از کمکارترین و متأسفانه بدقولترین هنرمندان کشورمان است؛ چنانکه هواداران او برای شنیدن هر آلبومش باید بهطور میانگین 3 سال انتظار بکشند و در غوغای هنرمند- نمایان تازه بهدورانرسیدهیی که بهیاری تلویزیونهای بازاری لوسآنجلسی یکشبه مطرح شده و بهتعبیر کوروش یغمایی هنرمند بزرگ و ارزشمند میهنمان «با ترانههای ضعیف خود سلیقه و گوش موسیقایی جوانانمان را خراب میکنند»، این کمکاری البته دردناک است! (فراموش نکردهایم که نزدیک به یک دهه از انتظار برای انتشار آلبوم «سال صفر» میگذرد…)
با این وصف، نویسندهی این مقاله، بنا بهدلایلی که در ادامه از نظر خوانندگان خواهد گذشت، نگاهِ چندان مثبتی به آلبوم تازهی داریوش ندارد و آنرا اثر درخشانی در کارنامهی پرافتخار او ارزیابی نمیکند.
• نخستین نکتهیی که همانند تمام آثار داریوش در معجزهی خاموش نیز بهچشم میخورد، سلیقهی عالی او در انتخاب استادانهی اشعار و ترانههاست. از زبان همکارانش شنیدهایم که داریوش شخصا ترانههایش را انتخاب میکند و ملودی قریب بهاتفاق آثارش نیز ساختهی خود اوست (که متعاقبا توسط آهنگسازان برجستهیی همچون زندهیاد واروژان، فرید زلاند، حسن شماعیزاده و استاد محمّد شمس بهترانههایی چنین جاودانه بدل میشوند). در حقیقت، داریوش همچنان در موسیقی پاپ ایران بهلحاظ حُسنانتخاب شعر بیرقیب است و از اینجهت میتوان او را با زندهیاد استاد جلال تاجاصفهانی در موسیقی سنّتی ایران مقایسه کرد.
• یک نکتهی ظریف دیگر در معجزهی خاموش، لحن و آکسانگذاریهای جدید و بدیع داریوش در خوانندگی و دکلماسیون است که در دکلمهی ترانهی «شطرنج» و اجرای ترانهی «دلتنگم» کاملا محسوس است. این موضوع ضمن نمایش تجربه و پختگی کامل داریوش (در دو بعد شعور هنری و قدرت اجرا)، نشاندهندهی وقوف کامل او بر قدرت موسیقی کلام (در شعر) و لحن (در اجرای شعر) برای انتقال مفهوم بهمخاطب است. بهگمان نویسنده، از لحاظ قدرت انتقال مفهوم کلام بهمخاطب، هیچکس در موسیقی پاپ ایران همآورد داریوش اقبالی نیست و بهگرد پای او هم نمیرسد (تنها رقبای او بهباور من زندهیادان فرهاد مهراد و مازیار هستند).
• با اینحال بزرگترین نقطهضعف معجزهی خاموش از ناحیهی موسیقی نهچندان چشمگیر آن است. بهویژه میتوان صراحتا روی «فقر ملودی» در این آلبوم تأکید نمود. این موضوع با توجه بهچرخش تدریجی نوع و محتوای آثار داریوش ملموستر خواهد بود. نخستین نکتهیی که با دقت در ترانههای آلبوم معجزهی خاموش بهچشم میآید این است که داریوش بیسر و صدا از دو عنصر غالب در تمام آثار سه دههی گذشتهاش، یعنی «اعتراض» و «اندوه» به آرامی فاصله میگیرد و اکنون با اطمینان میتوان گفت اگر 4 آلبوم آمادهی انتشار دیگری که او در گفتگو با بیژن فرهودی در صدای آمریکا از آنها سخن گفت نیز فضا و حالو هوایی اینگونه داشته باشند، شاهبیت آثار جدید او بدون تردید چیزی جز «آرامش» و «عشق» نخواهد بود. این نکته بسیار معنادار است که از 10 ترانهی آلبوم تازهی داریوش، تنها 3 ترانه: شطرنج، تقویم و ساعت شوم دارای بار سیاسی هستند و مابقی ترانهها مطلقا شخصی و عاشقانهاند. در حقیقت، باید تأکید کرد که معجزهی خاموش نخستین آلبوم داریوش است که اثری از «اعتراض» و «اندوه» در آنها وجود ندارد و هرچه هست «آرامش» است و «عشق». مخالفان این گزاره ممکن است معترض شوند که در این صورت ترانههایی همچون «شطرنج» و «تقویم» را چگونه میتوان تعبیر کرد؟ در پاسخ تنها کافیست از آنها پرسیده شود که شدّت اعتراض در کدامیک از این ترانهها بیشتر است: «امان از…» یا «شطرنج»، «وطن پرندهی پردرخون» یا «ساعت شوم»، «سال دوهزار» یا «تقویم»؟
در این زمینه البته بر داریوش گلهیی نیست و نظر به دوری تقریبا 30سالهی او از میهن، ازدواج دومش، نقلمکانش بهفرانسه، تولد پسرش و رشد دخترش، طیّ سالهای اخیر شخصا انتظار داشتم که او بهسمت فضاهای شخصیتر و آرامشجویانهتر کشیده شود؛ امری که نشانههای آن در آلبوم «راه من» با ترانههایی مانند «چکاوک» و «روز اول» به آرامی دیده شد و سرانجام در معجزهی خاموش آشکارا سر باز کرد.
با تمام این اوصاف باید تأکید نمود که این گذار مفهومی در آثار داریوش هنوز خام و تکمیلنشده است و ترانههای جدید او بهلحاظ کیفیت و اعتبار، با ترانههای اساسی و قدیمی او فاصلهی بسیار بعیدی دارند. از این لحاظ «معجزهی خاموش» را میتوان با آثار معین (از آلبوم «پرواز» بهبعد) مقایسه کرد. مسلما با گذشت چند ماه از انتشار معجزهی خاموش و فروکش کردن تب و تاب اولیهی هواداران بهتر میتوان صحّت این ادعا را دریافت؛ جایی که بهدلیل همین تفاوت کیفی، مخاطبان او، دوباره آلبومهای قدیمیاش را از پستوها بیرون خواهند کشید و زمزمهی «شقایق»، «ندیم»، «آشفتهبازار» و «دوباره میسازمت وطن» را از سر خواهند گرفت.
• از فقر ملودی در آلبوم تازهی داریوش سخن گفتیم، باید تأکید کنیم که این موضوع با توجه به کارنامهی درخشان داریوش اقبالی دوچندان مایهی تأسف است! بهواقع، با صرفنظر از استثناهای زیبا و ماندگاری همچون «راهی» (که تم آن شبیه تمهای کلاسیک آذریست)، «تصویر رویا»، «معجزهی خاموش» و «ساعت شوم»، باید تأکید نمود که درخشانترین وجه ترانههایی همچون «تقویم» و بهویژه «شطرنج»، شعر معرکهی آنهاست. در اینجا نویسنده نمیتواند تأسف عمیق خود را بابت تلفشدن شعر عالی و بینظیر «شطرنج» پنهان کند؛ ببینید ترانهیی چنین عمیق، چگونه با یک موسیقی «معمولی» و یک آرانژمان «ناشیانه» خراب شده است*:
از پس پرده نگاه کن مث شطرنجه زمونه
هرکسی مثّ یه مهره توی این بازی میمونه
یکی مثل ما پیاده یکی صدساله سواره
یه نفر خونه بهدوشه یکی دوتّا قلعه داره
یهطرف همه سیاه و یهطرف همه سفیدن
رو بهروی هم یهعمره ما رو دارن بازی میدن
[…]
تاج و تختِ شاه دیروز در قلعهشون نمیشه
بهخیالشون که این تاج سرشونه تا همیشه
یادشون رفته که اون شاه که بهصد مهره نمیباخت
تاجو از سرش تو میدون لشکر پیاده انداخت…
اینجاست که جای خالی هنرمندان خلّاق و ملودیسازان تمامعیاری مانند زندهیادان واروژان و بابک بیات، و استادان محمّد شمس، اسفندیار منفردزاده، حسن شماعیزاده و محمّد اوشال کاملا احساس میشود.
طرفه آنکه متأسفانه در آلبوم معجزهی خاموش در و تخته خوب بههم جور شده و حتی استاد بزرگی چون «فرید زلاند» هم در حدّ و اندازههای همیشگیاش نیست: این فرید زلاند را مقایسه کنید با فریدِ زلاندی که آلبومهای فراموشنشدنی «آشفتهبازار» (داریوش) و عطر تو (ابی) را ساخت و در حافظهی هنری این سرزمین جاودانه کرد…
نکتهی جالب دیگری که در این آلبوم بهچشم میخورد، شباهت آرانژمان دو ترانهی «ساعت شوم»** و «دلتنگم»*** با کارهای نیمهی دوم دههی هفتاد سیاوش قمیشی است****.
…..
* تنظیم آهنگ از شخصی بهنام «هومن «د» پارس» است و البته آهنگساز کسی نیست جز خودِ داریوش! مقایسه کنید با موسیقی ارکسترال تکاندهندهی «بمان مادر» موسیقی فوقالعادهی بابک افشار/تنظیم تکاندهندهی احمد پاداش: تلنگر میزند بر شیشهها سرپنجهی باران…)
** (برای نمونه میتوان به بکگراند در 50 ثانیهی نخستین اشاره کرد)
*** (بکگراند کلاویهیی از دقیقهی یک بهبعد+ سلوی بادی از دقیقهی 4:45 تا پایان)
**** هردو از ساختههای شخصی بهنام «بابک سعیدی» است.
• نکتهی دیگری که باید به آن اشاره کرد، حضور کمرنگ ترانههای بزرگان در این آلبوم است. این بسیار بامعناست که در آلبوم «معجزهی خاموش» تنها یک ترانه از شهیار قنبری، استاد بیهمتای ترانهسرایی ایران دیده میشود (ترانهی شبتاب)، بیش از چند ترانه از ایرج جنّتیعطایی و اردلان سرفراز بهچشم نمیخورد و اثری از ترانههای ظریف و دلنشین زویا زاکاریان و چکامههای بینظیر شاملو، نادرپور و مشیری وجود ندارد.
طرفه آنکه ضعف سراسری در «معجزهی خاموش»، حتی در کار ترانهسرایی نیز بهچشم میخورد، تا آنجا که بهعنوان یک نمونه، ترانهسرای باسابقهیی همچون جنّتیعطایی با شتابزدگی و بیسلیقگی محض در ترانهی «آواز پریها» از سه کلمهی «نو»، «تو» و «مملو» استفاده میکند، حالآنکه هر ترانهسرای بیتجربهیی نیز میداند که این سه کلمه اساسا «آهنگ» یکسانی ندارند که همقافیهی یکدیگر شوند…
• بیاییم امیدوار باشیم که «معجزهی خاموش» پیش از هر چیز مجموعهیی تصادفی از ترانههای متفرقه و منتظر انتشار داریوش، و نتیجهی بد بسته شدن آلبومی باشد که در کشاکش دعوای حقوقی میان داریوش و ترانهسرایان و آهنگسازان آثارش، بهطور شتابزده و برای پاسخگویی بهموج درخواستهای هوادارانش بسته شده باشد. امّا حتی با نگاهی چنین خوشبینانه باز هم یک پرسش اساسی در ذهن نویسندهی این مقاله باقیست: داریوش بهکجا میرود؟
——————————————————————————————–
لنگ نویس:
1- سعی کنیم نظراتمان نقد باشد نه توهین!
2- پست قبلی ادامه دارد، حکایت زیپ مطرح شد تا به مسئله اصلی برسم.
3- قرار بود این مطلب چهارشنبه منتشر شود که نشد ، قرار شد که پنج شنبه منتشر شود که باز هم نشد و … ، آرش جان بابت تاخیر معذرت 🙂
4- این دومین مطلب وارده در لابدان است، جالب است که مطلب قبلی هم ربطی به موسیقی داشت !
با سپاس کاوه گیــــــلانی
Filed under: موسیقی، روزانه | Tagged: معجزه خاموش، نقد، داریوش | 50 Comments »