تاریخچه آرامگاه فردوسی

امروز سالروز بزرگداشت حکیم ابوالقاسم فردوسی شاعر بزرگ پارسی زبان است، به همین خاطر پست امروزم رو به این شاعر که برای من و هر ایرانی دارای قداست است اختصاص دادم. این پست دارای دو بخش است، بخش اول اطلاعاتی در باره آرامگاه فردوسی و بخش دوم هم خاطرات من در باره شاهنامه و فردوسی است.

بخش اول، تاریخچه آرامگاه فردوسی :

خبری نه چندان موثق ساختن اولین بنا بر گور شاعر حماسه سرای ایران را به سپهدار توس در زمان فردوسی، یعنی ارسلان جاذب نسبت داده شده، که ممدوح فردوسی هم بوده و با عنوان دلاور سپهدار توس در دیباچه شاهنامه ستوده شده است. اما نظامی عروضی که به سال 510 ه (1116م) گور شاعر را در توس زیارت کرده خبری از بنای آن نداده است. به نوشته او گور شاعر حماسه سرای ایران در باغی متعلق به خود شاعر واقع در باغی متعلق به خود شاعر در دروازه شهر طابران توس – گویا دروازه شرقی
« رزان» واقع بوده است. کسانی هم که بعد از نظامی مکررا گور شاعر را زیارت کرده از آن خبر داده انداز چگ.نگی بنای آن چیزی نگفته اند. اما یقینا تا پیش از ظهور قوم ازبک در ابتدای سده دهم و ویرانی قطعی توس گور شاعر نمایان بوده و دوستداران او به زیارت آن می شتافتند.

اولین گروه از مردم مشهد که در زمان ناصرالدین شاه قاجار و به امر آصف الدوله والی خراسان مامور شدند تا محل گور فردوسی را در توس کشف کنند « عاقبت باغی را که در داخل دروازه رزان بود محل قبر حکیم فردوسی تشخیص دادند، چون آثار و علائمی هم در آن شهر مشهود بود.» همان وقت به همت والی خراسان بنایی بر سر قبر فردوسی با آجر ساخته شد ، اما چندی بعد رو به ویرانی نهاد. بار دیگر فرهیختگان آن روز از جمله ملک الشعرای بهار در صدد برآمدند تا بنای جدیدی بر گور شاعر حماسه سرا بسازند. در آن زمان از بنای پیشین تنها سکویی بی سقف و دیوار باقی مانده بوده، که خود بهار آن را دیده بود.

سر انجام پس از تشکیل « انجمن آثار ملی » گروهی در سال 1305 ش (1926م) ماموریت یافتند تا به توس بیایند و بنایی با شکوه بر گور شاعر احداث کنند. آنها نیز درون باغی در دروازه شرقی شهر آثار بنایی را دیدند که گفته می شد محل پیشین گور شاعر بوده است. در نتیجه، پیشنهاد کردند نقشه ای در خور شان فردوسی طراحی شود. از میان نقشه های پیشنهاد شده ابتدا طرح آندره گدار پذیرفته شد. اما بعد طرحی از طاهرزاده بهزاد مورد تصویب قرار گرفت و ساختمان بنا آغاز گردید. ساختمان پس از پنج سال به پایان رسید و همزمان با برگزاری جشن بزرگ و جهانی هزاره فردوسی در سال 1313 ش افتتاح شد و مورد بازدید عموم قرار گرفت.

گفتنی است که جشن هزاره فردوسی یکی از رویداد های مهم فرهنگی قرن و بدون تردید مهمترین و علمی ترین کنگره ای بود که در ایران معاصر برگزار شد، چرا که مشاهیر فرهنگ و ادبی که در آن گرد آمده بودند هیچگاه و در هیچ جای دیگر کنار هم ننشستند.

از آن جا که تمام اصول فنی در احداث بنا رعایت نشده بود، بویژه به سبب عدم محاسبه مقاومت خاک و مصالح پایه ساختمان بنا از همان سالهای نخست شروع به جذب رطوبت و نشست کرد. تعمیرات و مراقبت های سی ساله هم کارگر نیفتاد، عاقبت از سال 1343 شمسی بازسازی آن آغاز شد. بنای پیشین دارای نمای بیرونی شبیه بنای فعلی بود، اما داخل آن کوچکتر و کم عمق تر ئ دارای دو ورودی کم عرض شرقی و غربی بود. بنای کنونی، که سعی شده در ظاهر کاملا شبیه بنای پیشین باشد دارای نهصد متر زیر بنن، و ساخته شده از بتون و سنگ و کاشی است.

بخش فوقانی بنا، که در اجرای اولیه توپر بود این بار میان تهی ساخته شد.

سقف داخلی آن هم با کاشی کاری معرق و متاثر از عناصر تزیینی دوره هخامنشی و عصر فردوسی روکاری شد. دیوار های آن هم تماما با سنگهایی از منطقه توس نماسازی شد. سازنده آن مهندس سیحون بود. این بنا هیأت کلی آن مقبره کوروش کبیر در پاسارگاد را تداعی می کند در سال 1347 خاتمه یافت.

و اینک باغ آرامگاه با حدود شش هزار هکتار مساحت و یک موزه و کتابخانه، سالانه نزدیک به پنج میلیون زا زائر و شیفته فردوسی را با آغوش باز می پذیرد. با این همه فضلای اهل ادب ایران این مجموعه را در خور شأن فردوسی نمی دانند و درصدد توسعه وآبادانی ان هستند.

بخش دوم، من و فردوسی:

اولین باری که اسم فردوسی رو شنیدم و در خاطرم موند، در کتاب فارسی دوران دبستان بود، البته شعری از سعدی که گفته بود چه خوش گفت فردوسی پاکزاد، که رحمت بر آن تربت پاک باد…

ما در خونه شاهنامه نداشتیم، ولی خاله خانم یه شاهنامه داشت که مال پسرخاله ام اصغر بود که شهید شده بد، من خیلیدوست داشتم بتونم شاهنامه رو بخونم ولی چیزی نمی فهمیدم! علاقه اصلی من به فردوسی زمانی آغاز شد که رفتم به توس، البته در گذشته هم رفته بودم ولی برام جذاب نبود، همون جا اولین کتاب درمورد فردوسی رو خریدم، کتاب کوچکی که مطالب بالا رو هم از هممون کتاب نوشتم، فکر کنم کلاس پنجم بودم. بعد اتفاقی همون سال توی یه نمایشگاه یه کتاب پیدا کردم که چند تا از داستان های معروف شاهنامه رو به نثر نوشته بود، خیل یلذت بخش بود برام خوندن داستان های شاهنامه، چون برای یه پسر بچه خیال پرداز مثل من مثل این بود که دارم یه کارتون تخیلی نگاه می کنم. بعد ها که یه مقدار حالیم شد خود شاهنامه رو خوندم و… واقعا افوق العاده بود، جنگ، صلح، عشق، مردانگی، نامردی، همه و همه در یک کتاب. همیشه مثل بقیه به این فکر میکنم که اگه فردوسی نبود ما الان کجای این تاریخ بودیم؟! مطمئنن می شدیم کشوری مثل مصر که درسته آثار تمدن گذشته رو داره ولی همش یه ماکته و از اصل اون چیزی نمونده.

—————————————————–

لنگ نویس:

1- منبع بخش اول از کتاب راهنمای توس و سخنی درباره فردوسی و شاهنامه بود که من تابستان سال 1375 خورشیدی به قیمت 240 از توس خریدم

2- اون کتاب دوم که نثر شاهنامه بود رو آبجی کوچیکه برمیداره و چهار تا عکسیکه توشه رو نگاه میکنه! بهش می گم بخونش خوبه، میگه عکساش قشنگ تره!

3- کاوه شدن من هم بر میگرده به همون سال ها که تحت تاثیر داستان کاوه آهنگر قرار گرفتم و هنوز هم بیرون نیومدم!

4- بناهای آباد گردد خراب/زباران و از تابش آفتاب/پی افکندم از نظم کاخی بلند/که از باد و باران نیابد گزند

5- روحش شاد

با سپاس کاوه گیـــــلانی

12 پاسخ

  1. درود بر کاوه گیلانی پاکزاد که مارا باز به یاد این شاعر انداختی که امروز هم روز بزرگداشته شه از کلیه اطلاعاتی که به ما دادی ممنونم و از خاطرات کودکیت که به شاهنامه بر میگشت لذتی بردیم بس شگرف .یاده خاطرات خودم افتادم من با بابام میرفتیم نقالی میدیدم .مو به تنم سیخ میشد و همیشه دوست داشتم اسمم رستم بود ولی به قول خودت هر اسمی لیاقت میخاد . بازم میگم این لنگ نویسات عالیه حالا یه شعر از فردوسی میخونم که من رو خیلی تحت تاثیر قرار داد :
    شعر درمورد اینه که خرد گرایی رو کنار گذاشتیم .
    به یزدان که گر ما خرد داشتیم / کجا این سرانجام بد داشتیم .
    درود من هم بر تو ای دوست عزیز که با حضورت من رو یاد صورتی میندازی
    حالا من از این به بعد رستم صدات می کنم که یه جورایی مثل من به آرزوی اسمیت برسی 😉
    ما هم تحت تاثیر همین شعر شما میگیم:
    چنین است رسم سرای فریب/فرازش فراز و نشیبش نشیب

  2. ها یره … با سپاس از کاوه گیلانی و حسن کچل …چهل گیس به ویلای دوستان حسن هم راضی می شود گمون کنم ..
    عجب!

  3. خوش به حال فردوسی. حداقل به یه دردی خورد
    من و تو هم به درد می خوریم کمال جون زیاد غصه نخور 😉

  4. سلام
    ایول بر لابدان به خاطر پست جالب و به موقعت دستت مرسی.
    \آقا احمد این کامنت هات رو اول بخون ! تو که منو کشتی !

  5. خیلی خوب بود…
    جاش توی اوضاع الان ایران خیلی خالیه…
    اگه امروز فردوسی بود میتونست کاری کنه؟!
    موفق باشی …
    سپاس علیرضای عزیز
    فکر کنم فردوسی اگر هم بود کاری نمی تونست بکنه… همون موقع هم ایران شرایطش مثل الان بود، تهاجم فرهنگی و …

  6. خوب واسه ما هم ماكته !
    نه به این شدت که تو میگی، مطمئنم که هیچوقت هم مثل مصر و کشور های هم رده خودمون نمی شیم 😉
    سخت نگیر رضا جون به شعری که برای رستم (MAS) نوشتم توجه کن.

  7. خدا را شکر زنده نیست ❗
    وگر نه آبرو نمیموند برامون پیشش ❗
    نمی دونم! شاید ❗
    😉

  8. کاوه جان سپاس و سپاس
    لطف داریر تورج عزیز

  9. در نظر سنجی وبلاگ من شرکت کنید.
    آیا حاضر هستید با کسی که رابطه جنسی با دیگری داشته ازدواج کنید؟

    دروووووووووود بر فردوسی بزرگ
    جواب دادیم 😉

  10. وای اون بستنی هایی که توی آرامگاه فردوسی میفروشن خیلی خوشمزه اس :دییییییییییییییی

    یعنی چی کاوه شدنه تو برمیگرده به سالهایی که تحت تاثیرداستان کاوه آهنگر قرار گرفتی ؟ یعنی وقتی دنیا اومدی اسم برات انتخاب نکردن و صبر کردن تا بزرگ بشی داستان کاوه رو بخونی بعد اسمتو خودت انتخاب کنی ؟ :دی

    ((=
    دقیقا همین طوره که گفتی ! 😉
    اسم گذاشتن برام! ولی صبر کنین تا روز تولدم می گم بهتون 😉

  11. سلام بر فردوسی.
    سلام بر همه بزرگان ايران

  12. با سلام و خسته نباشید
    حق حکیم فردوسی بیشتر از اینهاست
    لطفا بیشتر اطلاع رسانی کنید

بیان دیدگاه