سرباز جنگل 29 سال جنگید!

در 6 اوت 1945 بمب اتمی ای در هیروشیما منفجر شد. سه چهارم شهر ویران شد و حدود 80000 نفر جان خود را از دست دادند. 4 روز بعد، «ناکازاکی» هم به وسیله ی یک بمب اتمی دیگر ویران شد. در 14 اوت ژاپن تسلیم شد و جنگ جهانی دوم خاتمه یافت. سربازان تمام ملت ها که سال ها با محرومیت و خطر روبرو بودند به خانه و نزد خانواده هایشان بازگشتند. ولی در سراسر اقیانوس اطلس در جزایر کوچک و دور افتاده دسته هایی از سربازان ژاپنی بدون اطلاع از خاتمه ی جنگ به مبارزه ی خود ادامه می دادند.

یکی از سربازان «هیرو اونُدا» نام داشت که در سال 1944 در سن 23 سالگی به عنوان گروهبان دوم برای عملیات چریکی و اطلاعاتی به جزیره «لوبانگ» در 139 کیلومتری جنوب مانیل پایتخت فیلیپین فرستاده شد. به او دستور داده شد که حتی در صورت از بین رفتن واحدش به جنگ ادامه دهد. گروهبان اونُدا هم درست همان کار را انجام داد. او 29 سال دیگر برای کشورش در جنگ جهانی دوم جنگید.

بعد از خاتمه ی جنگ از درون هواپیما اعلامیه هایی را که در آن تسلیم ژاپن قید شده بود پخش کردند. فرمانده ی ستاد اونُدا آنها را امضا کرده بود. گروهبان اونُدا چند عدد از آنها را برداشت ولی فکر کرد که این اعلامیه ها یک حقه تبلیغاتی امریکائی هاست و آنها را دور ریخت.

در عرض چند سال، دنیا بسیار تغییر کرد، پرده ی آهنین اروپا را به دو قسمت تقسیم کرد، اولین انسان به فضا سفر کرد، ژاپن یک بار دیگر موفق شد و این بار متحد وفادار ایلات متحده گردید، ولی اونُدا همچنان به نبرد یک نفره خود ادامه داد. او با دقت از مهماتش که رو به کاهش بود نگهداری می کرد، غذای او در این مدت موز و نارگیل بود، گاهی پرنده ای را به دام می انداخت و هر از گاهی هم گاوی را می دزدید.

طی اولین سال های اقامتش در جنگل او با دیگر چریک های ژاپنی در تماس بود، ولی رفیقانش یکی یکی یا تسلیم شدند و یا مردند و برخی از آنها هم خودکشی کردند. سرانجام او تنها شد، مردی که دشمنان خیالی محاصره اش کرده بودند و او مراقب بود تا با دیدن آنها به طرفشان تیراندازی کند.

او مخفیگاه های خود را تغییر می داد تا شناسایی نشود، از کمینگاه خود به طرف ساکنین جزیره شلیک می کرد، تله های آنها را می دزدید و غلات را آتش می زد. وی به طرف گروه های پلیس و جستجو که برای وادار کردن او به تسلیم از ژاپن فرستاده می شدند تیراندازی می کرد.

اونُدا با متصل کردن کاه های بافته شده و تکه های لاستیک های کهنه با نخ و میخ چوبی برای خود کفش می ساخت، زمانی که لباس هایش می پوسید با استفاده از تکه های سیم به جای سوزن و الیاف گیاهان به جای نخ، آنها را با کرباس چادر وصل می کرد، او از شاخه های درختان بامبو، تاک و برگ های درختان برای خود سرپناه درست می کرد، ولی هرگز جرأت نداشت مدت زیادی در یک مکان بماند.

گرسنگی بخش دائمی زندگی او بود، او مورد حمله مرچه ها، زنبور، هزارپا، عقرب و مارهای عظیم الجثه منطقه ی استوایی قرار می گرفت، برای آتش روشن کردن، او دو تکه بامبو را که با مخلوطی از الیاف نارگیل و باروتِ گلوله های قدیمی، آماده شده بود، به هم می سایید.

دوستان، بستگان و رفقای قدیمی اونُدا به جزیره می رفتند تا به او بگویند جنگ خاتمه یافته، او آنها را می دید و صدایشان را از بلند گو که با او صحبت می کردن می شنید، او از زمین های مرتفع سوسوی چراغ های شهرها را زیر پایش می دید، او کشتی های مجلل را که با چراغ های پر نور خود روی آب دریا می درخشیدند تشخیص می داد ولی حتی یک بار هم در ادامه دادن جنگ شک نکرد.

تا اینکه در سال 1974، 30 سال بعد از اینکه برای اولین بار در جزیره «لوبانگ» پیاده شده بود به یک دانشجوی ژاپنی (نوریو سوزوکی) که برای گذراندن تعطیلاتش به آنجا آمده بود برخورد، ابتدا نزدیک بود به طرف دانشجوی جوان تیراندازی کند ولی خوشبختانه سوزوکی تمام مطالب نوشته شده درباره ی این سرباز را خوانده بود و به سرعت گفت: «اونُدا جان، امپراطور و مردم ژاپن نگران تو هستند».

اونُدا گفت: فقط به دستور افسر فرمانده اش، سرگرد سابق «یوشیمی تانیگوچی» اسلحه خود را بر زمین خواهد گذاشت.

تانیگوچی افسر سابق ارتش ژاپن که اکنون کتاب می فروخت به جزیره لوبانگ برده شد تا با اونُدا که هنوز مشکوک بود ملاقات کند.

به محض اینکه سرباز ژاپنی ژنده پوش تانیگوچی را شناخت فریاد زد: قربان، گروهبان اونُدا گزارش می دهد.

بنابراین در ساعت 3 بعدازظهر 10 مارس 1974، گروهبان اونُدا سرانجام جنگ جهانی دوم را متوقف کرد، آن روز 52 سال تولدش بود.

رئیس جمهور فیلیپین اعمال خلافی را که او انجام داده بود مورد بخشش قرار داد و اونُدا به خانه رفت و دوباره والدین پیر خود را دید، آنها سنگ قبری را که در زمانی فکر می کردند او در جنگل مرده برایش سفارش داده بودند ، نشانش دادند.

اونُدا به عنوان یک قهرمان مورد ستایش قرار گرفت و در سراسر دنیا معروف شد. ولی او نمی توانست این همه ستایش را تحمل کند، مردی که به تنهایی برای ژاپن جنگیده بود تصمیم گرفت به برزیل برود و پس از اینکه نیمی از عمرش را در جنگ گزرانده بود، فقط می خواست آرامش پیدا کند.

————————————————————————————–

لنگ نویس:

1- جالب بود، نه ؟!

2- منبع این نوشته کتابیه که از یه کتاب فروشی دست دوم خریدم! اسمش بزرگ ترین اشتباه های دنیا است که نویسندش نیگا بلاندل و خانم جمیله کوکبی هم مترجم کتابه !

3- آلمان هم صعود کرد { محراب جون ناراحت نباش، می دونم که الان دلت به هلند خوشه ولی زهی خیال باطل}

4- آقای اوندا در ویکی !

5- از این سری مطالب جالب باز هم می ذارم { فکر کنم خستگی رو در می کنه و برای تنوع جالب باشه}

6- کامنت ها رو هم کم کم دارم جواب میدم 😉 !

7- به فارسی در این مورد مطلبی پیدا نکردم! امیدوارم که فردا کسی نگه کپی بوده و از این حرف ها !

با سپاس کاوه گیـــلانی

24 پاسخ

  1. حالا آخرش نگفتی؛ کپی بوده ئو ازین حرفا؟
    شیطون
    چیرو نگفتم ؟

  2. تنکیو! خوب بود
    قربونت 😉

  3. سلام .
    واقعا دردناک بود .
    باید وفاداری رو از ژاپنی ها یاد گرفت , حسابشو بکن یه سرباز بدون فرمانده و تک و تنها داخل جنگل بعد از گذشت چندین سال از جنگ هنوز هم وفاداریشو به کشورش ابراز میکنه.
    جالب بود.
    با تشکر.
    سلام
    از این مدل آدم ها توی هر قوم و نژاد پیدا میشه… قربونت

  4. جالب بود.
    صعود آلمان رو به فینال از الان تبریک می‌گم. بعد می‌گم آلمان شانس داره بگو نه.
    فقط خدا کنه از اون ور ایتالیا بالا نیاد که حداقل فینال قابل دیدن باشه.
    قربونت !
    شانس ؟! 3 تا گل خوردین باز هم شانس ؟! امیدوارم یا هلند یا اسپانیا بیان بالا که فینال قشنگی بشه !

  5. آهان، راستی راجب بازی‌های فصل بعد. آره، پایه‌ام
    در کل و در جزء از جوانان پایه خوشمان می اید 😉

  6. +درود بر داش کاوه
    +کاوه جان این سربازه هم مثل خیلی از ماها پابند قوانین قدیمی بوده و خب این اصلا خوب نیست ولی اینکه به کشورش وفادار بوده قابل ستایشه .
    +این کتابارو از کجا پیدا میکنی تو جالباشو بنویس از این داستانها دوست دارم .
    +با ویکی پدیا هم خودمونی شدی ویکی صداش میکنی ها 😉
    درود ما هم بر داش مسعود، توی حراجی کتاب های دست دوم 😉
    من و ویکی این حرف ها رو نداریم 😉

  7. خیلی قشنگ بود.
    من کلا از این ژاپنی ها خیلی خوشم میاد، خیلی مؤدب و تمیز هستن.
    مطلب خیلی جالبی بود. کلی لذت بردم
    ممنون
    قربونت، من هم از ژاپنی ها خوشم میاد به خاطر خیلی چیز ها …

  8. یاد اون فیلم لورل و هاردی افتادم…!
    جالب بود…
    موفق باشی …

  9. با سلام
    یادمه دوران جنگ یکی از دوستان پزشک تعریف می کرد که یکی از افسرهای عراقی زخمی شده بود و نیاز به خون داشت اما اجازه تزریق خون رو نمی داد و دائم به عربی داد می زد که نمی خوام خون ایرانی تویه رگ هام جاری بشه و اینقدر ادامه داد که بیهوش شد و آخرش هم مرد.
    اینم یه جور دیگش هست…
    کاوه جان سربلند و موفق زی

  10. من از ژاپنیها خیلی خوشم نمیاد ولی خواستم بگم کارت چه ترجمه باشه و یا نه بسیار زیبا بود واقعا لذت بردم

  11. بابا این ژاپنی ها همین هستند.محو سیستم. مغزشون یک محور بیشتر نداره شرکت و رییسشون!
    فرهنگ نیمه هادی، مادر زاد تو اینها! ریس ژاپنی من سرطان روده گرفته بود بعد از عمل جراحی ظرف دو روز آمد سر کار. همشون مرخصی هاشون می ماند بدون استفاده.
    می خواهید به یک ژاپنی فحش بدهید که بکشتتان؟ بهش بگید خوب حال می کنی ها ! تنبل وظیفه نشناس! بگید شرکتت محصولاش بدرد نمی خوره!
    همان قدر که ما به خواهر مادر مان حساسیم آنها به دیر رفتن سر کار حساس هستند. آخرین نفری که برسد سر کار بی غیرت در نظر گرفته می شود.

  12. بله ژاپنی ها مغزشون یک محور بیشتر نداره بارک الله به ما ایرانی ها که با مغز چند محوریمون داریم دنیا رو میگیریم!
    (لطفا چیزی رو گردن حکومت نندازین که اگه اینا از دل ما در اومدن و اگه ما نمیخواستیمشون الان این نبود وضعمون)
    حق ژاپنی اینه که جزو 6 کشور اول دنیا باشه
    و ایرانی هرروز رقابت شدیدتری رو برای بدترین بودن دنبال کنه

  13. داستان فوق العاده جالبیه
    فقط یه اشتباه تو متن بود(اقیانوس اطلس)

  14. فقط آلمان .

  15. دوست عزیز مطلبتان بسیار زیبا بود می خواستم در ویکی فارسی بگزلرمش گفتم خود شما زهمتش رو بکشید چون به فارسی در ویکی پدیا نیست زیباست که فارسی هم در لیست Languages http://en.wikipedia.org/wiki/Onada_Hiroo باشد . راستی شما E-mail خودتان در وبلاگ نگذاشتید

  16. عجب آدم احمق و فوق العاده خري تشريف داشته البته ما هم توي كشورمون همچين آدم احمقي داريم كه متاسفانه رئيس جمهور هست .

  17. زندگینامه جالبیست . تعهد پذیر بودن این آقا مورد ستایشه . ولی بعضی مردم فقط تاثیرپذیر هستند و باید بهشون بگی چیکار کنند ! خودشون از گستره وسیع فکرشون استفاده نمیکنن !

  18. خيلي جالب بود دست گلت درد نكنه !

  19. سلام دوست عزیز .
    میدونی «سورن» چیه یا کیه ؟؟؟؟
    اولین و بهترین وب سایت عکس ایرانیان راه اندازی شد .
    بدون نیاز به عضویت .
    استفاده کاملا» رایگان .
    با یک عالمه عکس های دیدنی با کیفیت بالا .
    تمامی عکس ها در سایز واقعی هستند .
    سایت به سرعت در حال آپدیت میباشد .
    منتظر پیشنهادات و انتقادهای شما دوست عزیز هستیم .
    با آرزوی موفقیت …
    گروه طرفداران http://www.SorenPhoto.com

  20. حوصله نداشتم بخونم.چون درمورد هم محلیهام بود.هه هه هه.چیه نخند خوب همه بهم میگن شبه یانگومی
    چه ربطی داره به آب و هوا ؟!

  21. بابااین یارو رو هنگ بوده… سوزنش یه جا گیر کرده بوده!!! ته شک !!! یه کمی هم دیوونه بود ولی تهش می شه وفادارشو تحسین کرد چه استقامتی!!!
    الان تشويقش كردي ؟

  22. Check this one, interesting. Actually he had been alone more than Onoda. He has the record of lingering the WWII.

    http://en.wikipedia.org/wiki/Teruo_Nakamura

    Cheers

  23. حالا جدا مگه این احمدی نژاد خودمون از این یارو چیزی کم داره
    تازه یکی هم که میگفت من یانگوم هستم چی
    و کلا خود من حالا تو بگو اینا چه ربطی داره به علی دایی

بیان دیدگاه