تا به حال شده برایتان پیش بیاید در حس و حالی باشید و یک حرف ، یک جمله و گاهی هم یک نوشته تلنگری به شما بزند ؟ گاهی وقت ها نا امیدی به سراغ همه می آید ، فکر کنم خیلی ها مثل من نمی دانند در برخورد با بعضی از مشکلات چطور عمل کنند و سعی می کنند صورت مسئله را پاک کنند و یا بدترین راه از خود فرار می کنند ! زندگی هم در بعضی از موارد درس هایی به انسان می دهد که باید جایی یادداشت کرد…
درس اول
در مبارزات ورزش های رزمی زمانی که رو در روی حریف قرار می گیرید اگر در بهترین شرایط باشید و اعتماد به نفس هم در حد معمولی باشد یعنی دچار غرور نشده باشید یک ترس وجود دارد که مبادا حریف قوی تر باشد! در اینجا دو حالت وجود دارد ترس دورنی شما موجبات شکست را فراهم می کند ولی اگر بتوانید بر ترس درونی خود غلبه کنید، و انرژی همین ترس را که در حریف هم مطمئنن وجود دارد تقویت کنید گام اول را برای پیروزی برداشته اید!
درس دوم
چند شب پیش در باشگاه تمرین می کردم مبارزات آخر کلاس بود، یکی از سبک وزن ها که قدش نصف قد من است رو به روی من قرار گرفت و من هم چون حوصله کار کردن را نداشتم حریف چپ و راست بنده را مورد الطاف ملوکانه قرار می داد! در سر پا که حسابی حالش را برد ، در خاک هم گاردی گرفت بسیار گستاخانه ، البته من برایم اصلا مهم نبود چون اصلا تمرکزی نداشتم، ناگهان استادم با عصبانیت به سمت من آمد و فقط در گوشم نزد! خلاصه حرفش این بود اگر در بدترین شرایط هم نباید به حریف اجازه داد که پایش را از گلیمش دراز تر کند…
درس اول را در زندگی بسیار تجربه کرد ام، یعنی بارها شده قبل از مبارزه با سرنوشت خود را از پیش بازنده دانسته ام در حالی که می توانستم برنده باشم، یا در درس دوم آنقدر روی مسئله ای تمرکز می کنم که پاک یادم می رود اص زندگی چیست و در مقابل خرده مشکلات چنان وا می دهم که همین مشکلات کوچک چنان روحیه ام را تضعیف می کند که خروجی اش می شود این !
——————————————————————————–
لنگ نویس:
1- این مطلب را همین موقع ها نوشته بودم!
2- هنوز هم از دست خودم عصبانی هستم به خاطر تردید !
3- در این چند روز یک آپولو هم هوا کردم که شرح واقعه را به زودی می نویسم!
4- راست دلم خیلی پر است ولی دیگر نمی شود نالید، باید جنگید !
5- فکر کنم زود برگشتم ، باید بر می گشتم تا کسی فکر نکند که از میدان به در شده ام !
با سپاس کاوه گیـــــــلانی
Filed under: روزانه | Tagged: جودو، خودنوشت، درس، زندگی | 7 Comments »